خاطرات من ١٣٦٩

اینجا قسمتى است از زندگى من

خاطرات من ١٣٦٩

اینجا قسمتى است از زندگى من

سال 96

سلام وقت بخیر امیدارم سال پر از عشق و حسهای خوب باشه . من اول سال رو  زیاد جالب شروع نکردم چون مامانم مریض شد و از 28 اسفند شروع شد و منم دلم پیشش بود تصمیم گرفتم سفر رو کنسل کنم . مامانم خداروشکر بهترشد منم تهران بودم . سفر که کنسل شده بود به همسر گفتم ما که مسافرت نمیریم بیا به جاش سعی کنیم خوش بگذرونیم اینجوری شد که عید با شاهین کلی استراحت کردیم فیلم و سریال دیدیم بیرون و عید دیدنی رفتیم و از همه مهمتر تا 12 ظهر خوابیدیم. با اینکه اول سال حال خوبی نداشتم  ولی چون نمیخوام انرژی منفی بدم تصمیم گرفتیم حس خوب داشته باشیم و خوش بگذرونیم تو سال جدید هم با اینکه یه دنیا کار ریخته سرم ولی سعی میکنم کارامو مدیریت کنم و از لحظه ای واسه حس خوب و دادن عشق به عزیزام نگذرم  . قدر لحظه هارو بدونیم.از صبح که از خواب بیدار شدم چند تا تصمیم گرفتم 1/ یکم نظمم بیشتر بشه (البته منظم هستما ولی  بیشتر تربشه)2/ یکم ریلکس باشم و تو شرایط عصبانیت خودمو کنترل کنم (اینو ادمای متاهل بیشتر درک میکنن 90درصد بحث بین زن و شوهر همینه دلیلش)3/ با همه مهربون باشم 4/غصه چیزی رو که ندارم نخورم 5/قدر داشته هامو بدونم . اینجوری حتما خوشبخت تر زندگی خواهم کرد . خداا شکرت