خاطرات من ١٣٦٩

اینجا قسمتى است از زندگى من

خاطرات من ١٣٦٩

اینجا قسمتى است از زندگى من

نیمه دوم مرداد خوش قولمااا

سلام علیکم خوب قول داده بودم که بنویسم اگر پست قبل رو نخوندید بخونید تقریبا 2 تا پشت سر گذاشتم تا به روز شم دیگه واقعا تند تند بیام .خوب تا 4 شنبه 17 مرداد نوشتم خوب ویلای مادر شوهر بودیمو شب خوابیدیم شاهین کار بانکی داشت که 7/30 صبح پاشد رفت کارشو کرد اومد تازگیا لوازم سرم و شامپو رنگ مو خریده بودم که شده بود حدود 400 تومن شاهینم اومد 250 داد گفت پول وسایلات خوب نمدوننست چقدر شده منم حرفی نزدم البته من این اخلاق رو دارم که خیلی مستقلم و به سختی حتی از همسرم پول میگیرم حالا نمیدونم خوبه یا بد ولی خوب همینم دیگه که دارم رو خودم کار میکنم وقتی اصرار میکنه منم بگیرم خوب خانومایی که سر کار میرن نمیدونم چجوری هستن ولی من درست یا غلط خیلی خرجا مثل لباس . ارایشگاه .خرجای شخصی یا بعضی وقتا خرید خونه رو از حقوق خودم میدم که شاهین یه سری وقتا میاد و بهم میده و به نظرم باید ازش بگیرم چون واقعا یه زن خودش عادت میده مرد رو به اینکه چقدر هزینه داره .حالا بگذریم اشاهین کار بانکیشو انجام دادو پولم گرفته بود که اورد دادو دیگه بیدار شدیم رفتیم صبحانه حاضر کردیم تو باغ خوردیمو منو شاهین حاضر شدیم برگشتیم که تو راهم لوبیا سبزو خیار خریدیم بعدشم از تره بار یکم شاهین خرید کردو منم تو ماشین نشستم بادوستم تلفن حرف زدمو اومدیم خونه  حالا فکر کنید خریدای شهروند دیروزمم که رفته بودم پشت ماشین بود دوتایی اوردیم بالا و جابجا کردیمو منم گردن دراوردم از فریزر گذاشتمو اشپزخونه رو مرتب کردم از اون ور دوستمم زنگ زد واسه یکشنبه اش قرار پارک ابی گذاشتیم که این دوستم گفت فکر نکنم بتونم بیام چون 2 قلو داره و واقعا سخته جایی بزارتشون جارو برقی  و طی هم زدمو شاهینم دوش گرفت لوبیا ها رو خورد کردو منم دوش گرفتمو یکم دراز کشیدم شاهینم خوابیدو حدود 4 بیدار شد باقالی پلو رو هم دم انداختمو حدود 5 ناهار خوردیمو جمع کردیم نشستیم به فر ار از زندان دیدن تا حدود 9 شب دیگه لباس عوض کردیمو دوستامون 10/30 رسیدن نشستیم به گپ زدنو قلیون و بازی کردن  تا حدود 3 که رفتن ما هم 4 خوابیدیم جمعه صبح بیدار شدیم حدود 11 بود شاهین رفت نون خرید صبحانه املت خوردیمو ناهارم ابگوشت گذاشتم خونه رو مرتب کردم کمدمم ریختم تمیز کردمو باز نشستیم به فر ار از زندان دیدن که یعنی رسما معتاد شدیما تا 5 بعد از ظهر که ابگوشت خوردیم که به نظرم اصلا جالب نشده بود دیگه جمع کردیم یه چرتی زدیمو شب با مامانمینا و خالمینا قرار پارک داشتیم که پسر عموم پیام داد بریم بیرون که بهش گفتم نیستیمو افتاد یه وقت دیگه رفتیم پارک که خیلی شلوغ و تاریک بود و من واقعا به این نتیجه رسیدم اخره هفته پارک رفتن اشتباهه که خوب طبق معمول داداشم گیر داده بود و رفتیم حدود 12 برگشتیمو بیهو شدیم شنبه یعنی با بدبختی بیدار شدما رفتم شرکت که جلسه شنبه صبحمون تشکیل نشد ولی کار زیاد داشتم تا 7 موندمو 7 رفتم سمت خونه مامانم که میدونستنم خونه نیست رفتم پارک سر خیابون که دیدمشو داداشمم اومدو رفتیم نشستیم رو نیمکت یکم گپ زدیمو داداشم رفت منو مامانمم رفتیم داروخانه بغل پارک امپول ویتامین خریدیم همونجام زدیم اهان یادتونه گفتم جمعه قرار پارک ابی گذاشتیم من یهو شنبه عصر پ شدم ولی واسه من 3 روز اول چند قطره اس ولی همون جا تامپونم خریدم که خیالم راحت باشه و مامانو رسوندمو برگشتم خونه سر راه یه دسته گل رز سفید واسه شاهین خریدمو اومدم خونه شام گوشت کوبیده ابگوشت با  یکم با قالی پلو داشتیم که تن ماهی هم گذاشتیمو من پریدم حموم  اومدم شام خوردیمو سریال دلدادگان کانال 3 رو دیددیو لالا حالا مگه من خوابم میبرد به زور فکر کنم 2خوابیدمو  صبح بیدار شدم کاپوچینو با شیرینی خوردمو مایومو پوشیدمو روشم لباسم رفتم پارک ابی که یه تیکه اشتباه رفتمو برگشتم حدود 10/30 رسیدم دوستامم اومده بودن که یکی از دوستام چون بچه اش تب کرده بود نیونده بود ولی خواهر ش اومده بود که اولش همه حالمون گرفته شد که بنده خدا اینجوری شده و نتونسته دیگه رفتیم تا 3 اونجا بودیمو ولی شلوغ بودااا یه چیزی میگم یه چیزی میشنوید که بازم من به این نتیجه رسیدم تابستون اشتباهه رفتن کلا انقدر همه جا شلوغه کلی باید انالیز کنیم بعد بریم والا دیگه من 3 دراومدم دوستامم بعد من اومدنو مستقیم رفتم دندون پزشکی که 4 وقت داشتم اخرین دندونمم پر کردمو تقریبا کار دندونم تموم شد فقط یه جرم گیری دارم ایشالا اخرشه اومدم خونه حدود 6 بود تا رسیدم گوشت گذاشتم بیرونو گفتم تا 7 دراز بکشمو پاشم ماکارونی بزارم شاهینم زنگ زد که مامانمو دارم میبرم دکتر چشم میخوای غذا بگیرم که گفتم نه خسته نیستم میزارم دیگه ماکارونی رو گذاشتمو سالاد شیرازی هم  درست کردمو شام خوردیمو بازم دلدادگان دیدیمو فرار از زندانو لالا حالا باز مگه من خوابم میبر یعنی خسته بودمااا ولی خوابم نمیبرد دیگه پاشدم یه لیوان شیر خوردمو خوابیدم صبح 7 بیدار شدم اومدم شرکت از حدودساعت 1 سرم درد گرفت یه استامینوفن خوردم اثر نکرد یکی دیگه خوردم باز اثر نکرد دیگه قرصی ام نداشتم  به زور کارامو کردم 6/40 دراومدم  شام قرار بود بریم خونه مامانم  شاهین گفت میری خونه بیام باهم برریم گفتم شاهین دارم غش میکنم از سر دردو گردن درد فقط میرم یه جا کلمو بزارم زمین خودت بیا گفت اوکی برو دیگه رسیدم تا رفتم تو یه بروفن خوردمو خواهرم یه اب قند درست کردو خوردمو رفتم تو اتاق یه چرت زدم بهتر شدم اومدم بیرون یه اب طالبی ام خوردمو اوکی شدم بقیه ام اومدنو شامم ماهی خوردیمو اهان همون شبم باز داداشم گیر داده بود شامو ببریم پارک که به مامانم زنگ زدو مامانم گفت اناهیتا خوابه اصلا حال نداره شامم ماهیه نمیشه بریم پارک تو تاریکی تیغ میره تو حلقمون اونم بیخیال شد .دیگه شب اومدیمو خونه من واقعا داغون بودم بیهوش شدم تا9 صبح که میشد امروز سه شنبه بیدار شدمو اول یکم دور زدم تو خونه با حوصله صبحانه خوردمو اشپزخونه رو مرتب کردمو گردگیری کردمو جارو برقی کشیدم سرویس رو شستمو دوش گرفتم تازه پ باز شده بودو دل درد داشتم یکم تا کارام تموم شد حدود 2 ظهر بود نشستم به فرندز دیدن که رو کاناپه خوابم برد تا 3/30 بعدشم دوستم زنگ زد و پاشدم کارای شامو کردم تا شاهین رسید و یکم چرت زد فیلم جشن دلتنگی رو دیدیم که واقعیت زندگی امروز رو با فضای مجازی نشون میداد و ارزش دیدن داشت پیشنهاد میکنم . خوب راجع به چند تا موضوع میخواستم باهاتون حرف بزنمو دردودل کنم که الان که به روز شدم میتونم تو پست بعدی بگم . بووووووووس فعلا

نظرات 4 + ارسال نظر
SetareyeSoheil یکشنبه 28 مرداد 1397 ساعت 01:08 http://san-arm.blogsky.com

عههههه به به اومدی یهو با دوتا پست
چ خوب کردی نوشتی افرین
چ جالب منم چندماهه قطره ای شدم میخاستم برم دکتر پس طبیعیه


ب نظرم بدعادت نکن همسرتو هررررچی باشه باید بدونه زنش. خرج داره .

دقیقا ستاره جون قبلنا زیادی تعارف میکردم ولی الان نه چون احساس میکنم زیادی لطف کنیم توزندگی حتما پشیمون میشیم

تیلوتیلو شنبه 27 مرداد 1397 ساعت 16:12

سلام
ممنون که تند تند نوشتی و به روز شدی
زودی بیا حرف بزنیم و درد دل کنیم

چشم تیلو جونم ❤️

ماهی کوچولو جمعه 26 مرداد 1397 ساعت 14:03 http://tekrareman.blogsky.com

به سلام علیکم! به همون سرعتی که تایپ کرده بودی و همه چی رو نوشته بودی منم هردو پستت رو خوندممم.
اول اینکه منم اوایل برای خرید همه چی با همسر میرفتم، اما پول آرایشگاه نه. یه بارم 200 تومن پول لباس زیر گرفتم!! بعدش این ماه کلی برای خودم خرید کردم و خرج کردم حدود یک و صد اینا. یکمیش تنها بودم اما یه بلوز یقه اسکی رو همسر هم بود اصلا به روش نیاورد که خب تو رفتی برای خودت مانتو خریدی و کلی خرج کردی این ماه بذار اینو من بدم.خودم خریدم. اما وقتی رفتیم برای روی سارافونم مانتو کوتاه و جوراب شلواری کلفت بخریم خیلی هم گرون نشد 120 شد اما گفتم کارتت رو بده داد. دراومدیم گفتم من این ماه 1100 خرج کردما باید یکمی هم پس انداز کنم گفت اوکی.
یعنی میخوام بگم با یکباااااااار خرید که خودم خرید کردم داشت میرفت تو مودی که کارتش رو درنیاره، معلومه خب طبیعیه هرطور عادت بدی عادت میکنن البته من اصلا برای خونه خرید نمیکنم، بی نهایت پراکنده.
دوم اینکه فک میکردم فقط منم که روزهای اول فقط در حد لکه میشم. خب پس همچین غیر عادی هم نیستم
اما دل آرام راس میگه میگن دوش عب نداره اما استخر و وان اصلا نرید دهانه رحم بازه و احتمال عفونت میره بالا. از این به بعد یکم مراقب باش فدات شم.
به اندازه پستت نوشتممااا

اره ماهى جون هرجور عادت بدیم همونه منم میرم با همسر خرید میده ولى من اکثرا تنها میرم اونم از کارت خودم که به خط درمیون میده ولى تازگیا از اون کارتش که دستمه هم خرج میکنم اونم هردفعه میخوام جایى برم میگه کارت پارسیان بکش منظورش کارت خودشه که در حد تعارفه میدونه من نمیکشم همین ما بد عادتشون میکنم .

دل آرام پنج‌شنبه 25 مرداد 1397 ساعت 13:00

تو پریودی آب نباید بره تو رحم، برا همین استخر و حموم توی پان خوب نیست، چون باز میشه پ آب میتونه بره بالا عفونت ایجاد کنه. منم مدل پریودم قبل زایمان اینطوری بود، سه روز یه قطره، الان عوض شده.

اا یعنی تامپونم گذاشتم مشکل داره ؟برای منم 16/17 سالگی ار اولش زیاد بود الان مدلش عوض شده

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.