خاطرات من ١٣٦٩

اینجا قسمتى است از زندگى من

خاطرات من ١٣٦٩

اینجا قسمتى است از زندگى من

ماه عسل

سلام علیکم . خوب من واسه ثبت سفر دونفرمون میخوام یه پست واسش بنویسم . 

تا اونجا گفتم که 23 مهر ساعت 7/30 شب پرواز داشتیم برای استانبول . با شاهین با ماشین خودمون رفتیم فرودگاه و رفتیم چمدونارو تحویل دادیم کارت پرواز گرفتیم و با حدود 30 دقیقه تاخیر 8 هواپیمامون پرید . حدود ساعت 11 شب رسیدیم و چمدونارو تحویل گرفتیم و لیدر رو پیدا کردیم رفتیم سمت هتل و وسایل رو جا به جا کردیم و لالا . صبح هم حدود 8 بیدار شدیم  حاضر شدیم و رفتیم یه رستوران خیلی زیبا با ویو دریا  تو هتلمون صبحانه عالی خوردیم  بعدش رمز وای فای گرفتیم و اومدیم به مامانامون زنگ زدیم  و رفتیم به یه محله به اسم گون گورن واسه خرید از اونجا شاهین پولیور و شلوار کتون و شال گردن و .. خرید و رفتیم ناهار خوردیم و حدود ساعت 7 رسیدیم هتل دیگه داغون بودبم از خستگی شاهین یکم  لباساش رو که خریده بود پوشید و کیف کرد . خوب یکم استراحت کردیم قدم زنون رفتیم بیرون رفتیم سمت خیابون استقلال دور زدیمو بعدشم رفتیم سمت یه رستوران شام خوردیمو پیاده رفتیم سمت هتل اقا شاهینم خوشحال که بلدم یهو دیدم گم شدیم ساعتم  نزدیک 12 بود منم استرس گرفته بودم اخرش بعد 1 ساعت پیاده روی برگشتیم شما فکر کنید همشم تو کوچه ها بودیم حتی تاکسی ام نبود. دیگه بالاخره پیدا کردیم و رسیدیم هتل باز بیهوش شدیم . فرداش باز حدود 7 بیدار شدیم رفتیم صبحانه خوردیم اومدیم چرت زدیم ساعت حدود 9/30 حرکت کردیم سمت استانبول فروم که یه پاساژ عالی بود رفتم اونجا بارونی خریدم با بولیز و پیراهن مهمونی و بعدشم رفتم از زارا یه کفش خریدم بعدشم رفتم برشکا باز کفش خریدم وبعدش رفتم نمایندگی ایکیا که بزرگترین نمایندگیش تو همونجا بود رفتیم و وسایل دکوری و قاب عکس و شمع و این جور چیزا واسه خونه ارزوها خریدیم و خیلی عالی بود خریدام . اهان واسه مامانم و مادر شوهر هم بولیز بافت خریدم شاهینم کاپن با شلوار کتون خرید   رفتیم سمت هتل دوش گرفتم موهامو اتو کردم ارایش کردم رفتییم باز بیرون رفتیم یکم دور زدیم و رفتیم یه دیسکو راک که خیلی اونجا بهمون خو ش گذشت و عالی بود بعدشم رفتیم رستوران غذا گرفتیم و رفتم هتل و لالا و روز بعدش که 4 شنبه بود رفتیم یه بازار محلی که از اونجا کفش و بولیز خریدم  شاهینم گرمکن خرید  بعدشم رفتیم هتل یکم استراحت کردیم و عصری با مترو رفتیم پاساژ جواهر اونجام یه بارونی با بولیز و پیراهن مهمونی خردم شاهینم شلوار لی با شلوار کتون و پولیور خرید  و شام  هم همونجا خوردیم و برگشتیم هتل دیگه واسه شب بیرون رفتن دیر شد خسته بودیم خوابیدیم و فرداش که میشد 5 شنبه چون خیلی خرید کرده بودیم تصمیم گرفتیم بریم تفریح رفتیم اسکله و بلیط کشتی برای بیوک ادا گرفتیم رفتیم سوار شدم و واقعا خوش گذشت هوا عالی دریا تمیز رفتیم به یه جزیره زیبا که از قوانینش این بود که هیچ وسیله نقلیه موتوری نمیتونست تردد کنه و فقط دوچرخه و درشکه بود و خیلی تمیز و خوشگل بود با شاهن رفتیم یه رستوران کنار دریا و ماهی کبابی خوردیم و بلیط برگشت کشتی خریدیم حدود 5 عصر رسیدیم اسکله و سوار تراموا شدیم رفتیم همون گون گورن که روز اول رفته بودیم و چون شاهین  اونجا اور کت دیده بود که خوشمون اومد نخریدیم ولی بعدش هیچ جا اونجوری ندیدیم و قیمتشم مناسب بود رفتیم اونو خردیم و یه دورم زدیم برگشتیم هتل خیلی خسته شدیم خوابیدیم فرداش باز اول رفتیم صبحانه بعدش رفتیم بازار محلی . اونجام تا رسیدیم دو تا بارونی خوشگل یکی واسه مامانم یکی واسه مادر شوهرم خریدیم واسه مامانم زرشکی واسه مادر شوهر سورمه ای دیگه بازم گشتیم من  از این گردنبد بلندا خریدم و یه لباس مهمونی خریدم با 2/3 تا بولیز و یه ژاکت واسه مامانم و شاهینم کاپشن خرید . بعد چند تا ظرف خوشگل جا ادویه ای خریدیم و برگشتیم هتلو یکم استراحت کردیم باز پیاده رفتیم خیابون استقلال و شام رفتیم رستوران یکم دور زدیم برگشتیم شبش من یهو حالت تهوع شدید گرفتم 4 صبح بیدار شدم حالم بهم خورد دیگه خوابیدم تا 9 صبح صبحانه ام یکم نون پنیر با اب پرتغال خوردم روز اخر بود رفتیم یه پاساژ و من حالم خوب نبود ولی دلیلی نداشت لباس نخرم 2 تا پیراهن مهمونی خریدم شاهینم کت اسپرت خرید برگشتیم هتل ترانسفر اومد دنبالمون برگشتیم فرودگاه و ساعت 11/30 شب پرواز برگشتمون بود که تا برسیم و چمدون تحویل بگیریم و بیایم سوار ماشین بشیم 6 صبح رسیدیم خونه  ارزوها. در کل سفر خوبی بود کلی گفتیمو خندیدمو خوش گذروندیم قبل رفتن 2 تایی تصمیم گرفتیم هیچی هیچی تاثیری رو خوشگذرونیمون نذاره و کاملا ریلکس بدون لحظه ای فکر کردن به دغدغه هامون باشم و واقعا هم همینطور بود . برای همه جوونا  از ته دلم دعا میکنم به عشقشون برسن و سفر ماهعسل رویایی رو تجربه کنن . امییییییین

نظرات 9 + ارسال نظر
ستاره جمعه 19 آبان 1396 ساعت 00:04

به بههههههههههههههههههههههه
چ سفر خوووووووووووووووووووووووووووووبی

اون بخش خریداش خعلی خوب بود
چسبید ب منم از راه دوووور

نوش جونت ب شادی بپوشی انشالا
همیشه ب سفر و شادمانگی

ممنونم ستاره جونم

ماهی کوچولو چهارشنبه 17 آبان 1396 ساعت 15:49 http://tekrareman.blogsky.com

سلام. به به خدا رو شکر که خوش گذشته عزیزم.
ایشالا همیشه شادی و سلامتی و لبخند و خوشی.
اما ما یه هفته استانبول فقطططط به گشت وگذار و اینا سپریکردیم، فقط یک بعد از ظهر رو صرف خرید کردیم من اصلا دوست ندارم مسافرت بری خرید انگار نه انگار یک زنم!!
ایشالا بازم مسافرت های بیشتر و دلخوشی های بیشتر

مرسی ماهی جونم . اخه همسر من خیلی وقت بود خرید نکرده بود بیستر قصدمون بود بریم استانبول خرید و خودمم تو سفرای قبلم به استانبول خیلی شهر رو گشته بودم .ممنونم عزیزم شما هم همینطور

کیت چهارشنبه 17 آبان 1396 ساعت 09:04

به سلامتی و دل خوش ماه عسلتون مبارک

ممنونم کیت جان

دل آرام سه‌شنبه 16 آبان 1396 ساعت 12:56

کل لباساشون رو خریدی دحتذ. مبارکتون باشه. به دل خوش بپوشین.
ما رفتیم کیش برا ماه عسل، خیلی اهل خرید نیستم. بیشتر گشتیم.

من عاشق خرید لباسم اخه دل ارام جان شوهر من 2/3 سال لباس نمیخره یهو میخره منم که کلا در حال خریدم

تیلوتیلو دوشنبه 15 آبان 1396 ساعت 16:32


خدا راشکر
چقدر خوب بود

مرسی تیلو جان

آبگینه دوشنبه 15 آبان 1396 ساعت 00:50 http://abginehman.blogfa.com

همیشه به گشت و مسافرت عزیزم
چه خریدای خوبی کردین

ممنونم ابگینه جان

سحر یکشنبه 14 آبان 1396 ساعت 12:30 http://senatorvakhanomesh.blogfa.com

مبارکت باشه ماشاالله چقدر خرید به دل خوش بپوشید
ماه عسلتون بود مگه؟!

سحر جونم من مسافرت بعد از عقدم زیاد رفتم ولی اینجوری طولانی و دو نفره اولین بار بود و اسمش رو گذاشتیم ماه عسل

فاطمه یکشنبه 14 آبان 1396 ساعت 11:29 http://heartwritings.blogsky.com

ان شاالله که زندگی تون همیشه پر از عشق و خوشبختی باشه

ممنونم دوست عزیزم

تیلویتلو یکشنبه 14 آبان 1396 ساعت 10:38

فقط میخواستی دهن ما را آب بندازی... پس کو پستت؟؟؟؟؟؟

گذاشتم تیلو جون

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.