خاطرات من ١٣٦٩

اینجا قسمتى است از زندگى من

خاطرات من ١٣٦٩

اینجا قسمتى است از زندگى من

اصلا حسش نیست

1/شمام مثل من بعضی وقتا اصلا حوصله شوهرتونو ندارید و وقتی تو یه خونه باهش هستید سعی میکنید هرجایی باشید جز مکانهایی که باهاش چشم تو چشم میشید یا مجبورید همکلام بشید

2/دیروز رفتم فرش بخرم تقریبا همه چی خریدم فقط این مونده بود رفتم بازار بزرگ تو فرش فروشیا اشنا داشتیم از یه فرش دستبافت کاشان خوشم اومد که بافت گلاش ابریشم بود فکر کنید به اشنامون گفتم ابریشم داشته باشه دوست دارم چی بگه خوبه گفت خیلی از این فرشا که به اسم ابریشم هست  نخ ابریشم درجه 3 هست که از پشم هم ارزونترهداغون شدم ادم به هیچی نمیتونه اعتماد کنه ها مثلا تو ایران زندگی میکنیم که به همه دنیا فرش صادر میکنه و فرشی میخریم  که میگیم ابریشمه و فقط واسه گل ابریشم بودن 2/3 میلیون گرونتره ولی اخرش اونچیزی که تو ذهنمونه نیست.

3/یه لباس واسه شاهین خریدم از این تاپ و شلوارکای ست تو خونه چون لباس ازاد دوست داره سعی کردم سایزی بگیرم ازاد باشه رسیدم تا دیده نه یه بار 10 بار میگه این واسم بزرگه سایز منو نمیدونی منم انقدر لجم در اومد تو ذهنم قسم خوردم عمرا هیچی واسش نخرم . 

4/ اخره هفته عمه و خالم و دختر خالم اومدن چوبام اومد و خونه ارزوها رو چیدیم .

5/شاهین صبح بهم زنگ زد عذر خواهی کرد بابت رفتاردیروزش  مردا بهترینشون هم بچه ان بخدا.

6/یه دختر تورویاهاشه که با مرد مورد علاقه اش ازدواج کنه و متاسفانه باید بعد ازدواج یه روزایی چقدر بابت همون چیزی که ارزوش بود حرص بخوره لجش دراد مثل امروز من.


نظرات 5 + ارسال نظر
ماهی کوچولو جمعه 26 خرداد 1396 ساعت 13:35 http://tekrareman.blogsky.com

سلام!
خوبی؟
ای وای دقیقا چند روز پیش بود داشتم فکر میکردم شده آناهیتا هم از دست شوهرش عصبانی و ناراحت بشه؟
یا اینکه همه اینطورن یا فقط من حساس میشم و دلم میخواد شوهرم خیلییییییییییییییییییی توجهش به من باشه و وقتی نیست داغون میشم!
بعد دیدم نه عادیه!
و الآن میبینم خیلی عادیه همه همینطورن!
عزیزم اون گروه مخصوص شهر ماست و میدونم اینجا نیستی! به درد شما نمیخوره خانوم گل.

سلام عزیزم . منم از دست همسرم ناراحت میشم ولی سعی میکنم تو کمترین حد خودش نگه دارم . ااا من فکر کردم تهرانی عزیزم

پرنسا چهارشنبه 24 خرداد 1396 ساعت 14:35

بی خیال همشون اینجورین.تازه برا من پیش اومده باهاش رفتم خرید وقتی خونه اومدیم گفته تو نذاشتی اون یکی رو بردارم
اون موقعس که میخوام سرمو بکوبم به دیوار
ولی در کل همون روش که بزنی به خنده و شوخی و جواب بدی حل میشه میره پی کارش.
بعدم دارین میرین خونه جدید حواست یاشه اینجور موقع ها چون اختلاف سلیقه زیاده ممکنه گاهی از دست هم ناراحت بشین ولی سعی کن بدون تنش این دوران سپری بشه بره پی کارش بزن تو کار شوخی کردن

اره واقعا انقدر سلیقه مضخرفیم دارن خانوادگی که نگووو

شهرام دوشنبه 22 خرداد 1396 ساعت 12:29

ببین گاهی که عصبانی هستی حق داری که نتونی لبخند بزنی یا کسی رو دعوت به لبخند کنی.اما دیدی شوهرت گفت این گشاده بگو تنگ نگرفتم بدنت پیدا نباشه دخترا از راه به در بشن.چه میدونم یه همچین چیزی.کلی حال میکنه.از دلتم در میاره.یه قلیونم بهت میده ومیشینین پای فیلم

خیلی خوب بود .حرفتو کاملا قبول دارم تو شرایطی که همسرم عصبانی میشه اینجوری جوابشو میدم یهو فروکش میکنه

حامد دوشنبه 22 خرداد 1396 ساعت 11:25 http://hamed-92.mihanblog.com/

سلام خوبی
نماز روزتون قبول باشه
زیاد بدل نگیر این برخوردا و بگو مگو ها نمک زندگیه شما باید خودتو واسه مشکلات بزرگتری آماده کنی توی ادامه ی زندگی که اینا پیشش به حساب نمیان

شاد باشی همیشه

سلام . مرسی شما خوبی؟میدونم حامد جان دقیقا همینطوره تو زندگی سخت بگیری هرروز بدتر میگذره.

دل آرام یکشنبه 21 خرداد 1396 ساعت 16:20

منم همسر غر بزنه در جا بهش میگم دیگه برات نمیخرم
صدبار هم میگم
آویزه گوش کنه

اره والا اخه با کلی ذوق ادم میخره اخرش اینجوری میشه بچه ان بچه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.