خاطرات من ١٣٦٩

اینجا قسمتى است از زندگى من

خاطرات من ١٣٦٩

اینجا قسمتى است از زندگى من

مردم چی فکر میکنن

وقتی مبلامو سفارش دادم بعد از 1/2 هفته میخواستم رنگ کاملشو ببینم  اوکی بدم بعدش رویه کوبی بشه حالا که کلاف مبل رو دیدم میبینم یکم مدل صندلی  میز ناهارخوری فرق داره خیلی کم ولی من متوجه شدم مامانم اصلا متوجه نشد یعنی در این حد کمه ولی خوب به نظرم این کار فروشنده درست نبوده باید عین  اون صندلی رو میساخت سعی کردم زیاد سخت نگیرم ولی یکم ناراحت شدم ادم وقتی میوفته رو دور خرید چه چیزایی که نمیبینه اصلا به قدری واسه یه جنس اختلاف قیمت وجود داره که حد ندااره کاملا هم مطمئنم که یه جنس هست  از نظر ساخت .برند همه چی یعنی عین هم ولی قیمت ها متفاوت.

روزی که واسه گرفتن خونه اومدیم باربیکیو داشت بعد روز تحویل دیدم نداره .دیدیم خط تلفن نداره و اصلا ساکن قبلی واسش مهم نبوده.یه بار با دختر پسری که خونه رو ازشون گرفتیم صحبت کردم پسره گفت شما شاغلی؟ گفتم بله گفت همسرتونم؟ گفتم بله بعد با خانومش خندیدن منم تعجب کردم گفت  اخه تو این اپارتمان(تو اپارتمانمون همه زوج هستن هیچ بچه ای نیست)گفت تو همه این زوج ها فقط شمایید که هرروز میرید سرکار همه کلا خونه ان یکیشون گاوداری داره کلا هفته ای 1 بار میره بقیه ام خونه ان یا شغل ازاد در حد هفته ای 1 بار رفتن منم گفتم همه مرفه بی دردن فقط ما این وسط باید بدوییم  دنبال پول . اهان باربیکیو رو میگفتم اصلا مهم نیستا و من بهش فکر نمیکردم و بود و نبودش مهم نبودولی این واسم مهمه که وقتی رفتیم خونه رو بازدید کنیم در کنار مزایای خونه گفتن باربیکیو هم داره خوب وقتی میگی اینکه میکنی میبری درست نیست.منو شاهین هرجای کثیف رو هم تمیز میکنیم حتی وقتی داریم میریم از اونجا مثلا وقتی میریم سفر خونه اجاره میکنیم یا هتل میمونیم حتما تمیز میکنیم روز اخر با اینکه میدونیم تمیز کار میاد ولی وقتی خونه رو تحویل گرفتیم کلا گند خورده بود تو خونه پره اشغال بود و واقعا متاسف شدیم واسه ساکنین قبلی .میخواستم خونه ای که میگیرم نوساز باشه این خونه رو دیدم خوشم اومد و دیدم یک سال ساخت هست شاهین گفت حساس نشو زیاد مهم نیست یه سال .که گرفتیم الان که انقدر کثیف کردن میبینم خیلی مهم بوده .

14.15خرداد یه روزشو کلا استراحت کردم  و تا 5 عصر خوابیدم بعدش واسه شام مادر شوهرم همه فامیل رو دعوت کرده بود ویلاش رفتیم اونجا و به عنوان عروس نمونه اخرین مهمون رسیدم  نه که بدجنس باشما ولی چون سرم شلوغ بود و خسته شدم این چند وقت ترجیح دادم بخوابم رفتیم اونجا همه اومده بودن خوش گذشت شاهین یه پسر دایی داره حدود 30 ساله که مجرده و خانواده مامانش کم جمعیت هستن این پسره هی با من شوخی میکنه هیچی دیگه حالا منم سعی میکنم خیلی جوابشو ندم ولی اونشب در اخرشاهین ناراحت شد و کلی قیافه گرفت واسم منم میگم به من چه پسر دایی تو شوخی میکنه واسه من قیافه میگیری اونم میگه میدونم تقصیر تو نیستا ولی من قیافه میگیرم واست تو هیچی نگو

هفته پیش 5 شنبه جمعه رفتیم دنبال لوستر خوب بود خوش گذشت و نتیجه گیری کلی تو سعدی هیچی پیدا نکردم تو لاله زار فقط 3 تا مغازه به سلیقه من نزدیک بود تو شریعتی همه مغازه ها خوب بود  . بعضی جاها واسه خرید فقط وقت تلف کردنه . در اخر لوستر های زیبا و خوشگل خریدیم .

نظرات 4 + ارسال نظر
آبگینه چهارشنبه 17 خرداد 1396 ساعت 22:50 http://abginehman.blogda.com

اگه مهمونی مادرشوهر افطاری بوده و آخرین مهمون رسیدی باید اذون میگفتی
واقعا چرا موقع فروش همه چی رو بزک میکنیم و موقع تحویل از همه چیش میزنیم!!!
لوستر و مبلا مبارک

ابگینه جون افطار بود ولی من 1 ساعت قبل افطار رسیدم . نمیدونم والا متاسفانه اعتماد بین مردم از بین رفته . ممنون خانومی

پرنسا چهارشنبه 17 خرداد 1396 ساعت 17:03

این چیزایی که نوشتی راجع به تمیزی اینا بیشترش به فرهنگ اجتماعی برمیگرده بعضیا اصلا اینجوری فکر نمیکنن .من خودم گاهی که بیرون میریم غذا میخوریم مرتب میکنم میز رو ...
خواهر باربیکیو که سهله مورد داشتیم مهتابی و لامپ رو باز کردن بردن با خودشون

دقیقا بعضیا کاملا رفتارشون نشان دهنده اصالت و شخصتشونه . وای مهتابی و لامپ؟؟؟؟؟؟؟؟

شهرزاد چهارشنبه 17 خرداد 1396 ساعت 12:46 http://deltangekhodamam.blogsky.com

به به
مبارک باشه
به سلامتی استفاده شون کنی و این حرفا

مرسی عزیزم ایشالا قسمت شما و از این حرفا

شهرام چهارشنبه 17 خرداد 1396 ساعت 11:48

خوب دیدم الن اپ دیت کردی.من پست قبل کامنت گذاشتم.همون پست دختر عمه که من هی حسرت خوردم چرا ازدواج کرده با اون پسر!
اولا چقدر عالی شما دوتا تمیز هستید.هرجا میرید تمیز میکنید.عالیه.افرین.
من کلا در مورد پولم هرچقدر زحمت بکشم متاسفانه سخت گیر نیستم!ولی تازگیا یه ذره بهتر شدم حقمو بگیرم یا حداقل صدام در اد!تمرین میکنم
خونه ای که ماخریدیم هم همین طور بود.طرف فلاش تانک رو هم جزو مزایا حساب اورد.بسیار بد سلیقه و یه زن بود اهل حوالی شیراز از اون هیزا
من قرار شد پنکه بخرم چون دوتاش خراب شد و کولر جواب نمیداد.پنکه قرار بود المانی باشه چینی برام اوردن!!!گفتم این المانیه؟گفت اقا ما اصلا المانی نداریم!گفتم پس چرا گفتی؟کلا احترام به حقوق مشتری تو این مملکت پشمه

زن هیز رو خوب اومدی . مردم میخوان از یه خونه برن دیگه اصلا محل نمیدن به هیچی انگار.باعث تاسفه. ببین من که میرم خرید متوجه شدم جز چین هیچی وجود نداره

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.