خاطرات من ١٣٦٩

اینجا قسمتى است از زندگى من

خاطرات من ١٣٦٩

اینجا قسمتى است از زندگى من

معیار ازدواج

نمیدونم خوبه یا بد ولی بعضی وقتا یه ادمهایی رو میبینی که هیچ ایرادی ندارن ولی اصلا هم ازشون خوشت نمیاد مخصوصا وقتی حرف ازدواج و یه عمر زندگی باشه به صورت عامیانه بگم طرف به دل نمیشینه . حالا یه دوستی داشتم که چند پست قبل راجع بش یه پست  نوشتم گفتم با پسری دوسته ولی کات کرد و گفت نمیتونم باهاش ازدواج کنم و پسره از همه نظر اوکی بود و تنها دلیل دوستم این بود که میگفت به دلم نمیشینه وقتی حرف ازدواج میشه یعنی انقدر باید دوسش داشته باشی و باهاش حال کنی که بتونی یه عمر باهاش باشی. حالا تجربه خودم من خودم دختر شوخ و خونگرمی هستم با یه پسری اشنا شدم و این پسر اومد خواستگاری من همه موافق بودن مخصوصا پدرم چون واقعا ایرادی نداشت ولی من به نظرم خیلی بی نمک بود و اصلا باهاش بهم خوش نمیگذشت و منی که انقدر دوست بازم حال این پسره یه دوست صمیمی که بتونیم برنامه کنیمو اکیپ داشته باشیم نداشت همش تنها بود کلا تو درس و کتاب و کار بود منم نتونستم باهاش کنار بیام  الان که دوستم اینجورمیگه کاملا درکش میکنم . وقتی شاهین اومد تو زندگیم اولین موضوعی که باعث شد حس خوبی باهاش داشته باشم همین حس شوخ طبعی بود در حدی که بعضی وقتاانقدر دری وری  و اراجیف میگیم که من میخوام کف زمین بیوفتم از خنده حالا همسر بهم میگه این موضوع اوایل اشنایی واسه منم خیلی مهم بود . همسر تو مجردی یه دوست صمیمی  داشت  به اسم کاوه که البته هنوزم هست ولی به دلیل متاهل شدن و مجرد بودن اون پسر روابط کمتر شده و رابطه این دوتا در حدی بود که خیلی شوخی و خنده داشتن همسر میگه باهات اشنا که شدم کاوه تا گفت خوب چجوریه بهش گفتم درک و شعورش تو خنده زیاده  به همسر میگم یعنی چی میگه چرت و پرت رو خوب میگیری و خوب ادامه میدی میگم ممنون این الان تعریف بود یا تخریبحالا دور از شوخی تو زندگی دو نفر این مسایل و خوشگذرونی ها باعث تنوع و طراوت میشه و با کسی هرچند از همه نظر  مناسب ادم باید حس خوبی بگیره اگر نگیری یعنی اون ادم وصله مناسبی واست نیست .حالا خیلی مسایل مهم تر از این هست ولی اخلاق و نوع رفتار دونفر با هم به نظر من خیی نقش مهمی داره .و در کنار تحصیلات و نوع فرهنگ و شرایط اقتصادی باید در درجه اول طرف به دلتون بشینه چون اگر تو مسایل دیگه مشکلی پیش بیاد دوست داشتن طرف باعث گذشت و تحمل شرایط میشه  بالعکس اگر همه چی اوکی باشه ولی طرف به دلت نشینه ادم انگار همش یه چیزی کم داره . و روابط با دوستان و فامیل هم  مهمه یک زوج احتیاج به تنوع و تفریح و سفر دارن چون شما اگر همه وقتتونو فقط با همسرتون باشید حس خوبی ندارید . ادما به خلوت با هم احتیاج دارن مخصوصا تو ما ه های اول ازدواج ولی بعدش باید تعادل برقرار بشه.پس اگر همسر شما نتونه با کسی کنار بیاد و ادم منزوی باشه شما هم اذیت میشید میدونم که این مسایل رو خیلیاتون میدونید منم خواستم تجربه ا م رو بگم 

نظرات 3 + ارسال نظر
دل آرام پنج‌شنبه 19 اسفند 1395 ساعت 11:47

دوستت همون که چند ساله با پسره است؟ خوب یه ذره دیر فهمیده. تو یه حلسه اول میشه فهمید مچ نیستن طرفین.
من خودم کم حرفم. همسرم شیطون و شوخ طبع و پرحرف. خیلی باهم مچ شدیم. شیطونی نکنه مریض میشم.

همون دوستمه دقیقا . ببین موضوع اینه که خیلیا تو دوستی چون ازدواج رو دور میبینن و یا سن کم هست واسه تفریح یا هر علت دیگه ای با یه نفر میمونن ولی وقتی سن بالا میره هم عقده عوض میشه هم ادم میبینه این ادم شاید واسه دوستی خوب بوده ولی واسه ازدواج نه و بهم میزنه این اتفاق متاسفانه خیلی واسه دخترا و پسرا موفته اول عاشق طرف میشن بعد 1/2 سال راحت کات میکنن . خوبه که همسرت شوخ هست چون به رابطه انرژی میدن

ماهی سیاه کوچولو چهارشنبه 18 اسفند 1395 ساعت 15:02

منم دوست دارم با یکی ازدواج کنم که شوخ باشه.
از آدمای خشک خوشم نمیاد.
من خودم خوش خنده ام و بدم میاد از کسایی که به زور می خندن و مصنوعی!

دقیقا تو زندگی انقدر مسایل و مشکلات هست که بخوایم با یه ادم جدی و بد اخلاق هم باشیم دیگه واقعا افسردگی میگیریم

پرنسا چهارشنبه 18 اسفند 1395 ساعت 14:30 http://yevariharvari3.blogfa.com

سلام .آره واقعا به دل نشستن طرف مهمه .خیلی هم مهم.یه چیزی هم که گفتی دو طرف باید شبیه هم باشن اونم درسته و گرنه یکی شوخی میکنه اون یکی حرص میخوره از دستش یا یکی برو بیا زیاد داره اون یکی تنهایی رو دوست داره.کلا موافقم باهاتون.

دقیقا حرفت درسته . وقتی 2 نفر متفاوت باشن دیگه همدیگه رو تحمل مکنن و این حس اصلا حس خوبی نیست.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.