خاطرات من ١٣٦٩

اینجا قسمتى است از زندگى من

خاطرات من ١٣٦٩

اینجا قسمتى است از زندگى من

زیارت

من عاشق مشهدم . عاشق اون لحظه که وارد حیاط حرم امام رضا میشم و از اونهمه شکوه و عظمت تنم میلرزه خیلی مشهد رو دوست دارم زیارت و اون پاکی اون فضا اینکه همه دارن عبادت میکنن ادمو ریلکس میکنه و حس خوبی میده من اصلا دختر مذهبی نیستم جلوی هیچکس حجاب نمیزارم و خیلی راحت فکر میکنم راجع به مسایل مذهبی ولی مکان های مذهبی رو دوست دارم و خیلیا تعجب میکنن از این طرز فکر ولی خوب اینجوریم . حالا چند وقت پیش همسر گفت بیابا مامان بابام (یعنی مادر شوهری و پدر شوهری )بریم مشهد منم اسم مشهد میاد ذوق مرگگگگگگگگگ گفتم بدو بریم  اونم دیگه اصلا به روی خودش نیاورد . کلا خانواده همسر یعنی مادر و پدرش به راحتی باهم همسفر نمیشن  حالا ببینیم چی میشه دارم فکر میکنم بعد عید با مامانم برم خیلی خوب میشه  امروز که تیلو جان تو پستش راجع به مشهد نوشته بود یاد این موضوع افتادم