1/ نمیدونم شاید ما خودمون هم همینطور باشیم ولی واسم جای تعجب داره منو شاهین تو شرایطی هستیم که داریم کارای عروسیمون رو میکنیم و خیلی از اطرافیان یا دوستامون سوالاتی میپرسن از قبیل:تاریخ دقیق دقیق عروسی کی هست .خونه چی شد . کجا باغ یا سالن گرفتید . کاراتون چطور پیش میره و ...... من اسم این سوالات رو میزارم فضولی اون روز با شاهین گفتیم شاید واسشون مهمیم و از رو محبته ولی من متنفرم از اینکه از برنامم به کسی جز خانواده توضیح بدم و سعی میکنم طوری که ناراحت نشن بپیچونمشون چون اصلا از فضولی و در جریان گذاشتن بقیه راجع به مسایل خصوصی خودم خوشم نمیاد.
2/با مامان هرجا واسه خرید عروسیم میریم پر عروسای سن بالا هست که متاسفانه اصلا عروس بودن بهشون نمیاد و کاملا اعتقاد پیدا کردم باید هر کاری تو سن خودش باشه.
3/سریالایی که تو ماهواره با مامانم میدیدم تموم شدن سریال جدید هم شروع نکردیم و داریم این سریالای کانال1 و 2 خودمون رو میبینیم که فوق العاده مسخره اس یا اون دختر سرطانی اشک ادمو در میاره یا تومور تو سر اون پسر کوچیکه یا فوت بابا اون دختره دیشب مامانم میگه همون خیانتای سریالای ج م روببینیم بهتره.
4/هنوز دوست پسر دختر خالم نیومده خواستگاری (یه سری توضیح دادم اومد ولی خانواده اش مخالفت کردن پستای قبل)حالا واسه عروسی من دعوته (یعنی خالم گفت دعوت کن)و میخواد بیاد با دختر خالم بشن ساقدوش من و شاهین خالمم خیلی ریلکس میگه به فامیل میگم نامزدشه منو مامانم دیشب گفتیم اگر یهو نیان خواستگاری چی .
5/هروقت به این فکر میکنم برم خونه خودم و شبا تو اتاقم نخوابم یا هرروز مامانمو نبینم دلم میخواد بمیره از قصه فقط موندم اینا که میرن خارج از کشور با این حجم از دلتنگی چیکار میکنن.
کاملا درک میکنم چه حسی داری دایی
دوس پسر دختر خاله دعوته بعد ما دعوت نیستیم دایی؟؟
دایی دوست پسر خاله رو از خود خاله بیشتر میبینیم .
دایی اصلا از همین امروز دعوتت میکنم
منم خیلی بدم میومد از سوال کردنای عمه های همسر !!!!
لذا هروقت هرکی پرسید ، گفتم از همسر بپرسین ! و طرف رو میکرد ب همسر و میگفت سهیل جان عروسی کیه یا خونه چی شد کجا خریدین ! همسر هم میگفت هروقت قطعی شد خبرتون میکنیم !
ةینی شاید ١٠-١٢ مرتبه این پرسش و پاسخ ها دقیقا ب همین روال تکرار شد اما بازم میپرسیدن !!!!
اره اصلا مردم خیلی پیگیر زندگی ادم هستن . منم خسته شدم از این سوالا فکر میکنم دلیل اصلی این سوالات اینه که با خودشون یا بچه های خودشون مقایسه میکنن
1-چقدر فضول
2-الان دیگه دخترها تازه سی سالگی تصمیم به قبول کردن خاستگار میگیرند...امیدوارم همه خوشبخت بشن.چه سن بالا چه پایین
4-لابد خاله ات میخواد پسره رو توی عمل انجام شده قرار بده ولی ریسک خیلی بزرگیه...
5-عادت میکنی
نمیدونم ولی خاله ام ادم ساده ای هست فکر میکنم از سادگی زیاد داره اینکارو میکنه .
منم خوشم نمیاد کسی از ریز کارا بپرسه. یه تاریخ کافیه براشون.
خاله ات کارش جالب نیست. اومدیم بهم خورد. اون وقت چی؟
ایشالا خوشبخت بشی ننه
مرسی عزیزم . اره دقیقا منم دوست ندارم زیاد اطلاعات بدم . خاله ام اصلا کارش درست نیست ولی منو مامانم فکر کردیم بهش بگیم شاید ناراحت شه اخه قبلا مامانم گفته اونم جبهه گرفته گفتیم دیگه دخالت نکنیم
وای این مورد دو رو منم داشتم اصلا خجالت میکشیدم انگاری من زود خ زود ازدواج کردم و سن واقعی ازدواج مال اوناست.گرچه الان به این نتیجه رسیدم صبر کردن واسه رسیدن به آدم مورد نظر درسته به شرطی که خیلی وسواس به خرج ندیم و تو بعضی فاکتورها آسان گیر باشیم و بگذریم.
در مورد دختر خالتم اشتباه میکنن حالا اومد اصلا خود پسره پشیمون شد یا خانوادش نظرش رو عوض کردن اون موقع الکی الکی اسم نامزد داشتن روش میمونه
ادم اون عروسهارو میبینه حس خوبی نداره جوونی و شادابی تو صورت عروس باید باشه . دقیقا منم راجع به دختر خالم همین تو ذهنم هست ولی پیش خودم میگم بهشون بگگم شاید ناراحت شن.
سلام صبحتون بخیر و ممنون از کامنتت

سوالهای دوستان بخاطر اهمیتی هست که براشون دارید اینکه ناراحتی نداره و یا بخاطر برنامه ریزیشونه واسه مراسمتون بلاخره خودتون که واقفید مشکل چی بپوشم خانومها همیشه هست دیگه
2-کلا که سن ازدواج بالا رفته پس دیدن عروسهای سن بالا خیلی تعجب نداره حالا بماند اینکه اونها شور و شوق یه دختر جوون رو دارن واسه عروسی یا نه چون هر چیزی یه وقتی داره وقتش که گذشت اون لذت اولیه رو نداره
3-کانالهای ایرانی اگه ازش برنامه ی 90 و دورهمی رو حذف کنی نگاه کردنش مفت گرونه
4- مردم چه دلی دارن واقعا
5- تغییر همیشه هم بد نیست
شاد باشی
خواهش دوست عزیز.
حرفتو قبول دارم ولی من خودم با کسی هرچند صمیمی خیلی نمیپرسم میگم لازم باشه خودش میگه .
دقیقا سن ازدواج خیلی بالا رفته و زیاد هم خوب نیست.
کاملا راجع به تلویزیون ایران موافقم
شماهم شاد باشی
خیلی باحالن تاریخه دقیقه دقیق!
عروس سن بالا زیاد شده ولی بنظرم هروقت به این نتیجه رسیدن ازدواج کنن یه جشنی بگیرن که تو دلشون نمونه
به سلامتی هر قت رفتی خونه خودت، بیرون بودن از خونه ات اووونقد سخت میشه که نگو
ابگینه جون تا حالا دوستامم بهم این حرف شما رو زدن . نمیدونم خداکنه اینطور باشه.