سلام به اسفند عزیز . اصلا این اسفند وحشتناک بوی تعطیلی و سفر و خواب میده .

پنجشنبه از شرکت شوت شدم خونه مامانو برداشتم رفتم بهشت زهرا خیلی دلم گرفته بود تا برسم خونه یه دل سیر پشت فرمون گریه کردم میخواستم اروم شم تا برسم خونه که مامان متوجه نشه گریه کردم . رسیدیم بهشت زهرا همون لحظات اول یهو بغضم ترکید 1 ساعت گریه کردم یکم موندیمو اومدیم خونه رفتم دوش گرفتم و زیر دوش هم گریه کردم انگار اشکام قطع نمیشد .

اومدم از حموم خوابیدم تا 7 بیدار شدم نشستم جلو اینه ارایش کنم دیدم شبیه غورباقه شدم مامانم گفت خاک تو سرت خودتو نگاه کن چه شکلی کردی

هیچی دیگه به زور کرم پودرو ریملو رژ گونه خودمو طبیعی کردمو همسر اومد دنبالم بریم خونه مادر شوهر رفتیمو تو راه بودیم که همسر گفت فکر کنم پنچر شدیم پیاده شد ببینه که یهو با یه کادو گنده واسه من اومد و سورپرایز شدیمممممممممم

دیگه خوشحال رفتیم غذا خریدم رفتیم با خانواده نوش جان کردیم و گپ زدیم و لالا . صبح بیدار شدیم رفتیم بازار بزرگ خرید ساعت 8 شب رسیدیم خونه شبم خونه مادر همسر بودیمو بعدش اومدیم خونه خودمون و لالا . صبح عیدی مامانمو بهش دادم خدارو شکر خیلی خوشش اومد وای یعنی عاشق اینم واسه مامانم کادو بخرم بگه قشنگه.

فکر کنم من تنها ادمی هستم که ساعت 7/30 صبح روز 7 اسفندبا مامانم که تازه از خواب بیدار شده روبوسی میکنم و میگم عیدت مبارک و بهش کادو میدم . همه لحظه ها واسه عشق ورزیدن مناسبه حتی 7 صبح شنبه کاری . یه بار ساعت 5 صبح همسرو بیدار کردم گفتم ببین من خیلی دوست دارم اونم بوسم کرد خوابید حتما حتما بازم اینکارو میکنم .
ساعت پنج صبح به همسر ابراز علاقه کردی، اونم بعد از بوس خوابید؟
من بودم دیگه خوابم نمی برد کهههه
خوابتم نبره زیباست
ای ول همسر رومانتیک
خدا این عشق و علاقه رو براتون همیشگی بکنه
شاد باشید
ممنونم حامد جان
خدا رحمتشون کنه باباتون رو و همه ی باباهای مهربون از دست رفته رو
ممنونم . احساس میکنم هیچوقت نمیتونم بدون غصه زندگی کنم بعد از رفتن بابام .انگار همیشه بغض دارم