خاطرات من ١٣٦٩

اینجا قسمتى است از زندگى من

خاطرات من ١٣٦٩

اینجا قسمتى است از زندگى من

تغییر ادما

من 2 سال هست که ازدواج کردم ولی داشتم فکر میکردم چقدر نسبت به اوایل تغییر کردم . من نسبت به خانواده همسرم حس خوبی دارم خانواده با اصالت و فهمیده ای هستن ولی همه مثل هم نمیشن یعنی تو بعضی رفتارا با خانواده ما فرق دارن . من جاری و برادر شوهر ندارم همسرم فقط یه خواهر از خودش بزرگتر داره من یه مدت باهاش کمی تنش داشتم و تا حدودی تحریک شده بودم حالشو بگیرم سر یه مسایلی ولی هم صحبت های برادرم هم ذهن خودم تا حدودی رویه ام رو تغییر داده الان  شاید بازم مسایلی ناراحتم میکنه ولی به چنددلیل عکس العملی نشون نمیدم و خداروشکر ریلکس ترم 1- من همسرم برام تو الویت هست و هیچ کاری نمیکنم که رابطمون حتی واسه ثانیه ای بهم بریزه .2-همسرم پسر ی هست که حواسش جمعه و وقتی میبینه من  دارم رفتار عادی نشون میدم و (کرم نمیریزم)کاملا متوجه میشه و اگر رفتار غیر طبیعی از طرف مقابل باشه کاملا در تیم من قرار مگیره.حالا خواهر همسرم دختر خوبیه ولی خوب بعضی جاها کاملا حس بدی میگیرم ازش و الان دارم سعی میکنم توهمه شرایط با فکر مثبت نزارم زندگیم تحت تاثیر این روابط قرار بگیره و تا حد امکان ارامش داشته باشم و حتی اگر اون رفتار بدی تو مساله ای نشون میده من  نمیزارم اثر داشته باشه یه بار که خیلی حس بدی داشتم بهش پیش خودم گفتم الان منتظر عکس العمل هست بزار ریلکس باشم تا ببینه نمیتونه به چیزی که میخواد برسه خداروشکر یکم تنش ها کمتر شده من اوایل عقیده داشتم میتونم باهاش صمیمی بشم و مثل خواهر واسم باشه ولی الان به این نتیجه رسیدم کاملا باید فاصلمو باهاش حفظ کنم و تا حدودی باهاش فقط در حد لزوم صحبت میکنم چون هم طرز فکرامون به هم نزدیک نیست هم کاملا دوری دوستی مصداق پیدا میکنه در اینجور روابط . خواهر شوهر من 4 تا خواهرشوهر  داره که با 3 تاشون تقریبا قهره و من الان دارم میبینم بی دلیل نبوده . چون همسرم فقط یه خواهر داره و بهش علاقه داره من دارم سعی میکنم واسه حس خوبه همسر رابطمو اگر خیلی خوب نیست حداقل متعادل نگه دارم

نظرات 2 + ارسال نظر
دل آرام یکشنبه 24 بهمن 1395 ساعت 01:53

الهی
تسلیت میگم.
ایشالا همسر هواتو داشته باشه.
امیدوارم زودتر بتونی جمع و جور کنی بری خونه خودت.
خونه خود آدم لذت خاصی داره.

مرسی عزیز دلم ممنون. اره میدونم خونه خود ادم خیلی لذت بخشه .

دل آرام شنبه 23 بهمن 1395 ساعت 16:03

واقعا نمیشه با خواهرشوهر صمیمی شد.
منم اوایل فازم این بود. پررو شد، اذیتم کرد و خیلی دخالت کرد. بعدش فهمیدم چیکار کنم. دوری و دوستی بهترینه. سکوت و عدم پیگیری بعضی حرفا.
دختر پاشو برو خونه ات. دو سال زیاده. من عوض تو دلم تنگ شد برا همسر. سخته چدا موندن.

دل ارام جون پدرمو از دست دادم و تا مدتها دل و دماغ کاری رو نداشتم تازه کارامو شروع کردم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.